سخته که عاشقونه بنویسی و خودت دیگه نتونی عاشق بشی سخته یهو پشتتو خالی کنه آدمی که یه عمره همراهشی هرجای این شهر قدم میزنم خاطره و بغض به سمتم میان وقتی هوای شهر بارونیه شکنجه گاه میشه تموم تهران تنهام شبیه برج آزادی دستام همیشه بی نمک بوده از عاشقی با من نگو وقتی قلبت پر از احساس شک بوده چقد دور کردی مسیر منو بجز من بگو عاشق تو کیه تو عمدا به دنیای من اومدی که هیچوقت نفهمم رسیدن چیه دلم نون زخم تو رو میخوره دلم خون درد تو رو میخوره ببین گریه ی مرد دیدن نداره تو نیستی و چشمام فشنگش پره