رسیده ساعت دوباره به شیش و نیم صبح منم و کاغذ یه قلم و یه زبون سرخ پره تو خونم از کافئین و نیکوتین اتاقمم شده انگاری میدون مین چون عکسای دوتایی مون روی زمین پخشه و نامرد چشمامو ببین که اشکای لعنتی ول نمیکنه آره مردم یه وقتایی گریه میکنه چون عکسای دوتایی مون روی زمین پخشه و نامرد چشمامو ببین که اشکای لعنتی ول نمیکنه آره مردم یه وقتایی گریه میکنه دیگه نمیرسه هیشکی به گرد تو انگاری سنگه اصلا جای قلب تو تنگه دلم واسه صورت ماهتو حالت خندتو موی بلند تو نمیدونی چقدر حالم بده دیگه شدم از هرچی آدم زده پر استرسم شدیداً جدیدا بسته دیگه عذابم نده چون عکسای دوتاییمون روی زمین پخشه و نامرد چشمامو ببین که اشکای لعنتی ول نمیکنه اره مردم یه وقتایی گریه میکنه چون عکسای دوتاییمون روی زمین پخشه و نامرد چشمامو ببین که اشکای لعنتی ول نمیکنه اره مردم یه وقتایی گریه میکنه دیگه نمیرسه هیشکی به گردتو انگاری سنگ اصلا جای قلب تو تنگه دلم واسه صورت ماهتو حالت خندتو موی بلند تو