از حال من چيزي نمي دوني مثل يه مجرم پاي اعدامم مثل يه ته سيگار مي سوزم در انتظار آخرين كامم مي گفتي هرچي بين ما بوده تا آخرش يه راز مي مونه رازتو تا گور خودم بردم من قول دادم... قول مردونه از يادگاري هايي كه مونده زخم عميقم واسه من بسه حالا همينكه مرد و مردونه با تو رفيقم واسه من بسه قلبم تو دستت تند تر مي زد با هر نگات صدبار مي مردم گفتي نبايد عاشقم باشي دلتنگي يامو طاقت آوردم از يادگاري هايي كه مونده زخم عميقم واسه من بسه حالا همينكه مرد و مردونه با تو رفيقم واسه من بسه