از پشت نقاب شب
گفتند نمی آیی
من منتظرت بودم
گفتم که تو می آیی
امید که با آمدنت باشد
آن سبزی جنگل ها
آن آبی باران ها
باشد که تنت باشد
لبخنده رویاها
امشب که یکی آمد
در آینه چشمم
او را تو ندیدم من
آن بارقه پرپر شد
در عمق نگاه من
از پشت نقاب شب
گفتند نمی آیی
من منتظرت بودم
گفتم که تو می آیی
با آمدنت دیدم
دیدم که نمی آیی
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید
مارتین - تنهای تنها