غمی نبود میان سینه ام... اگر که عشق نبود... و هر دلیرکه مبتلا نشد به عشق تپیدنش چه سود... با بدخواهان نشستی قلبم را تو شکستی... رو آوردم به مستی آسان رفتی.... امان از دل تنگ چو طفلی برگشته ز جنگ.. که زخمیست دل من.. به قلبم صدجای فشنگ... مگر با تو که ماند دل بی گناهم . بجز شب و اشک و آهم من یار دگر نخواهم.... بدون تو شهر دیدن ندارد حال دلم پرسیدن ندارد... وای اگر از من دور باشیو بی هوا باران ببارد... من چشم به راهم هنوز با این عشق سینه سوز.. رفتیو کاش بیایی یه روز... مگر با تو