با همه دیوانگیام
با تو عاقل شدهام
کم نشود مهر تو چون
با تو کامل شدهام
روسریات شرجیِ عشق
تویی باران من
روی نگردانی زمن
طُره افشان من
غرق نگاهت شدهام
که شوم مست تو
عاشقیام شُهره شده
آه از دست تو
چهره توروش کردهء من
دل من بند توست
چهرهء افسردهء من
بندِ لبخندِ توست
در پی تو کو به کو
شدهام روبهرو
با هوای تو من
تا نشوی آرزو
چشم تو شد ماه من
شدی همراه من
از تو سر میروم
همدم دلخواه من
چه ساده بردلم نشست
دلیل بودنم تو هستی
بیا که غصه ات مرا کشت
تو را به هرکه میپرستی
تورا به هر که میپرستی
غرق نگاهت شدهام
که شوم مست تو
عاشقیام شُهره شده
آه از دست تو
چهره توروش کردهء من
دل من بند توست
چهرهء افسردهء من
بندِ لبخندِ توست
در پی تو کو به کو
شدهام روبهرو
با هوای تو من
تا نشوی آرزو
چشم تو شد ماه من
شدی همراه من
از تو سر میروم
همدم دلخواه من
در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید
هاشم خسرو - دست دل